معنی فاقد تقوا
حل جدول
لغت نامه دهخدا
تقوا. [ت َ] (ع اِمص) پرهیزکاری و ترس از خدا. (از ناظم الاطباء). تقوی. رجوع به تقوی شود.
فاقد
فاقد. [ق ِ] (ع ص) آنکه چیزی یا کسی از دست او رفته باشد. (اقرب الموارد). مقابل واجد.
- فاقد چیزی بودن، نداشتن آن. (یادداشت بخط مؤلف).
|| زن شوی یا پسر گم کرده. زن شوی یا پسر مرده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || گاو ماده که بچه اش را دده خورده، و کذا ظبیه فاقد. (منتهی الارب). رجوع به فقد و فقدان شود.
فرهنگ واژههای فارسی سره
پرهیز
فرهنگ عمید
ترس از خدا و اطاعت امر او، پرهیزکاری، پرهیز،
مترادف و متضاد زبان فارسی
اتقا، پارسایی، پرواپیشگی، پروادار، پرهیزگاری، تدین، تقدس، تورع، دیانت، دینداری، زهد، عفاف، فضیلت، ورع،
(متضاد) ناپارسایی
واژه پیشنهادی
ورع پیشه
معادل ابجد
692